کد مطلب:312256 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:204

در خیمه ی عباس
یكی از رویدادهای شب عاشورا، در برخی از مقاتل چنین گزارش شده است:

حضرت زینب (ع) می فرماید: «در شب عاشورا از خیمه ی خود خارج شدم تا خبری از امام حسین (ع) به دست آورم او را در خیمه اش یافتم. برادرم مشغول مناجات با خداوند و تلاوت آیات قرآن بود. با خود گفتم: آیا در چنین شبی برادر خود را تنها رها كنم؟ نه، به خدا سوگند، نزد برادران و فرزند زادگان عمویم خواهم رفت و آنان را



[ صفحه 99]



برای یاری او ترغیب می كنم. پس به سوی خیمه ی عباس (ع) شتافتم كه از بیرون، صدای همهمه و ازدحام بنی هاشم را شنیدم. آنان مانند حلقه ای گرداگرد عباس (ع) را گرفته بودند و او مانند شیری كه بر شكار نشسته باشد، نشسته بود و برای آنان سخن می گفت. گفتاری از او شنیدم كه جز از حسین (ع) نشنیده بودم؛ گفتاری در بردارنده ی سپاس و ستایش خداوند و سلام و درود بر رسول گرامی اسلام (ص). او سپس در پایان سخن چنین گفت: ای برادران من و فرزندان آنان و فرزندان عمویم! سپیده دمان فردا چه می كنید؟ آنان گفتند: اختیار كارها به دست توست، هر چه كنی همان می كنیم.

پس عباس بن علی (ع) گفت: این گروه اصحاب كه همراه امام حسین (ع) آمده اند، گروهی غریب اند (یعنی مانند بنی هاشم نسبت خویشی با حسین (ع) ندارند) و هر وظیفه ی سنگینی را تنها نزدیكان هر كس به انجام می رسانند. پس صبح فردا اولین گروهی كه به جنگ با دشمنان می پردازد شما بنی هاشم خواهید بود. باید ما اهل بیت امام حسین (ع) پیشاپیش دیگران به استقبال مرگ برویم.

پس از آن همه ی بنی هاشم به پا خاستند و شمشیر آخته در برابر عباس (ع) گفتند: ما آنچه تو می گویی همان می كنیم.

من با دیدن جمعیت آنان و شدت عزم و اراده و شجاعت آنان، قلبم آرام شد و شاد گشتم ولی گریه گلویم را گرفته بود، خواستم نزد برادرم امام حسین (ع) بازگردم و ماجرا را برای او بازگو كنم كه از خیمه ی حبیب بن مظاهر همهمه و صدایی مانند آنچه از خیمه ی عباس (ع) شنیدم به گوشم رسید...» [1] آنان نیز همان گونه با حبیب پیمان می بستند و خود را آماده مبارزه و شهادت پیشاپیش بنی هاشم می كردند.


[1] معالي السبطين، ج 1، ص 347؛ موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)، ص 408.